۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

مرگ


بر حسب عادت شبانه به وبگردی مشغول بودم که این عکس را رویت کردم برخلاف سابق که همه چیز را به سیاق سیاسی می دیدم این بار با خود گفتم چه حسی داشتم اگر بجای این شخص بودم یا بعبارتی در موقعیتی بودم که در یک طرفم حیات و در سمت دیگرم چیزی جز مرگ نبود اول کمی دچار رعب و ترس گشتم و بعد با این قضیه کنار آمدم و با خودم وضعیت ترسیمیم را توجیه کردم یا ساده تر عنوان کنم نیمه پر لیوان را دیدم .
با کمی دقت در عکس یافتم بر عکس پشتم آرامشی عجیب در روبرویم هست . در پشتم هیاهویی بود که با تلنگری تبدیل به آرامشی مطلق می گشت .در این موقعیت آدمی هرچه سبک بار تر باشد راحتتر می تواند از این هیاهو دل بکند ولی برعکس هرچه دغدغه دنیوی داشته باشد دل کندن هم به مراتب سخت تر می گردد .و بااین توجیه دیگر نه تنها ترسی در وجودم نبود بلکه آرامشی عجیب روحانی برایم ایجاد گشت .

هیچ نظری موجود نیست: