۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

!



پدرم امروز این شعر رو زمزمه می کرد از این شعر با صدای پدرم آنقدر لذت بردم که ...

دامن کشان
از کنار یاران
مست و گیسو افشان می گریزد
بر جام می
از شرنگ دوری
بر غم مهجوری
چون شرابی جوشان
می بریزد
دارم قلبی
لرزان ز رهش
دیده شد نگران
ساقی می خواران
از کنار یاران
مست و گیسو افشان می گریزد…